حضرت زهرا (س)

متن شما ...

Block /endBlock Ads3

تبلیغات

<-Text3->
/endAds3
ContactBlock

تماس با ما

/endContactBlock
RegisterBlock

عضویت در سایت

[Register_Form]
/endRegisterBlock
ForumBlock

آخرین ارسال های انجمن

ForumPostsLoopBlock /endForumPostsLoopBlock
عنوان پاسخ بازدید توسط
ForumPostTitle [ForumPostCountAnswer] [ForumPostHit] [ForumPostLastAuthor]
/endForumBlock
PostImageBlock

/endPostImageBlock

ازابوسعيدخدري روايت شده كه گفت:پادشاه حبشه يك قطيفه طلاباف براي پيغمبرمكرم اسلام اهداءنمود .

 

پيامبرخدافرمود:من اين قطيفه رابمردي عطا ميكنم كه خداورسول رادوست داشته باشدوخداورسول هم اورادوست ميدارند، هريك ازاصحاب بطرف پيامبرخداگردن كشيدند،ولي آن حضرت فرمود:علي بن ابيطالب كجااست ؟عماره بن ياسرميگويد .

 

وقتي من اين سخن راازآنحضرت شنيدم برجستم و خودرابحضرت علي بن ابي طالب رساندم وجريان رابرايش شرح دادم وقتي علي عليه السلام بحضورآنحضرت مشرف شد .

 

پيامبراعظم آن قطيفه رابوي عطاكردوفرمود: تولايق اين قطيفه خواهي بود،حضرت علي عليه السلام آنراگرفت وپس ازاينكه ببازاربردوپول آنراقسمت قسمت كردوبين مهاجرين وانصارتقسيم نمود .

 

سپس درحالي كه بجانب خانه بازگشت كه يكدينارهم راه نداشت ،فرداي آنروزپيغمبر خدابحضرت علي برخوردوبوي گفت:ياعلي توديروزمبلغسه هزارمثقال طلاگرفتي من ومهاجرين وانصارفردبراي صبحانه مهمان توخواهيم بود،علي گفت:مانعي ندارد .

 

فرداي آنروزپيغمبرصلي الله عليه وآله بامهاجرين وانصارمتوجه خانه حضرت علي بن ابيطالب شدندودق الباب نمودند،علي عليه السلام درحالي باستقبالشان آمد كه ازخجالت عرق بصورت مباركش جاري شده بود،زيراغذاوطعامي درمنزل نداشت ،پيغمبراعظم بامهاجرين وانصارداخل خانه علي شدندونشستند .

 

وقتي حضرت علي عليه السلام نزدفاطمه زهراآمدديدظرفي پرازتريدپيش فاطمه است كه بوي مشك اذفرازآن استشمام ميشود،موقعيكه علي خواست آن ظرف راحركت دهدديدخيلي سنگين است لذفاطمه اطهربوي كمك كردتاآنظرف رابحضورپيامبراكرم آوردند .

 

پس ازاين جريان پيغمبرصلي الله عليه وآله نزدفاطمه آمدوگفت:ايدخترعزيزم اين غذاراازكجاآورده اي !؟گفت:پدرجان ازسوي خدابمن نصيب شده ،زيرا خداهركسي راكه بخواهدبدون حساب رزق وروزي عطاميكند .

 

رسول خدافرمود:سپاس مخصوص آنخدائيست كه مراازدنيانبردتااينكه معجزه اي ازدخترم ديدم كه حضرت زكرياازحضرت مريم ديد .

 

فاطمه زهرگفت:يارسول الله من بهترم ياحضرت مريم ؟پيامبراكرم فرمود:توبهترين زنان قوم خودهستي ،مريم هم بهترين زنان قوم خود بود .

خواب حضرت فاطمه س

 

روزي حضرت فاطمه سلام الله عليه بخدمت پدر شرفياب شده و قاضا كرد كه حضرت يك انگشتر به او عنايت بفرمايد .

 

رسول خدا ص فرمود بهتر از انگشتر بتو بياموزم و آن اينكه بعد از پايان نماز نافله شب آنچه كه ميخواهي از خداوند متعال بخواه كه برآورده است .

 

حضرت فاطمه س طبق دستور پدر بزرگوارش بعد از اداء نافله شب دست بدرگاه خداوند دراز كرده و درخواست يك انگشتر نمود ، هاتفي گفت اي فاطمه آنچه خواستي در زير مصلي جانماز آماده است .

 

دختر پيغمبر ، فاطمه اطهر ، دست بزير جانماز برد ، انگشتري بيمانند ديد كه آن انگشتر از ياقوت بود و در زيبائي و درخشندگي نظير نداشت .

 

شب ديگر در عالم خواب خود را در بهشت مشاهده كرد كه وارد قصرهاي بهشتي ميشود ، در سومين قصر تختي ديد كه سه پايه دارد ، فرمود اين قصر متعلق به كيست ؟ گفتند از دختر پيغمبر اكرم حضرت فاطمه است ، پرسيد علت چيست كه اين تخت داراي سه پايه است جواب دادند كه آنحضرت در دنيا انگشتري خواسته ، بجاي آن انگشتر كه بوي داده شد يك پايه از اين سرير كم گرديده .

 

حضرت در اين حال از خواب بيدار شد و فردا صبح بخدمت رسول اكرم شرفياب شد و داستان خواب خود را شرح داد ، حضرت رسول ص در جواب فرمودند معاشر آل عبدالمطلب ليس لكم الدنيا ، انما لكم الاخره و ميعادكم الجنه ما تصنعون بالدنيا فانها زائله .

 

اي گروه بازماندگان عبدالمطلب براي شما دنيا شايسته نيست ، شما را بهشت جاويدان وعده داده اند چه كار به دنياي فاني داريد ، آنگاه فرمود دخترم انگشتر را بجاي خود برگردان ، حضرت فاطمه حسب الامر پدر بزرگوارش انگشتر را بهمان جا نهاد و شب در عالم خواب قصرهاي بهشتي را ديد ولي آن سرير را با چهار پايه مشاهده كرد ، فرمود ديشب اين سرير سه پايه داشت ولي حالا او را داراي چهار پايه ميبينم .

 

گفتند چون انگشتر را برگرداندي پايه اين تخت نيز بجاي خود برگشت .

 

/ بحارالانوار جلد 10 صفحه 14

حديث حضرت فاطمه س

 

از ابن مسعود روايت شده كه مردي بخدمت حضرت فاطمه س شرفياب شد و عرضكرد اي دختر پيغمبر آيا از ما ترك رسول خدا ص چيزي نزد شما موجود است ؟ حضرت فاطمه رو به كنيز خود نمود و فرمود اي كنيزك آن جريده را برايم بياور .

 

كنيزك حسب الامر جستجو كرد اما آن را نيافت ، حضرت فرمود واي بر تو ، جستجو كن تا پيدا كني ، زيرا كه آن جريده در ارزش معادل حسن و حسين است كنيزك كه جارو كرده بود در آنجا پيدا كرده و بخدمت حضرت فاطمه س تقديم داشت ، در آن نوشته بود فرمود رسول خدا ص مومن نيست كسيكه همسايه از بلا و آزار او در امان نباشد و كسيكه ايمان بخدا و روز قيامت دارد همسايه اش را آزار نميدهد .

 

/ سفينه البحار جلد اول حديث فاطمه س .

حضرت خديجه هنگام وفات

 

وقتيكه خديجه مريض شد و مرض وي شدت يافت ، حضرت رسول اكرم ص ببالينش آمد ، خديجه عرضكرد يا رسول الله وصاياي مرا توجه فرما اول اينكه در اداء حقت كوتاهي كرده ام ، مرا ببخش ، حضرت فرمود هرگز از تو تقصير نديدم بلكه نهايت جديت را داشته اي و اموالت را در راه خدا صرف كردي و در خانه من به رنج و مشقت افتادي و اما وصيت دوم مربوط است به دخترم ، اشاره بحضرت فاطمه س كرد و گفت اين دخترم كوچك است بعد از اين يتيم ميشود ، كسي او را نيازارد .

 

و اما وصيت سوم را خجالت ميكشم كه عرضكنم ، مايلم آنرا به دخترم فاطمه بگويم تا بعرض شما برساند پيغمبر از جاي برخاست و از خانه خارج شد ، آنگاه خديجه رو كرد بفاطمه و گفت دخترم بپدرت بگو مادرم ميگويد من از قبر ميترسم بنابراين مايلم همان جامه ايكه هنگام وحي مي پوشيدي كفنم قرار ده ، حضرت فاطمه بپدر بزرگوار خويش عرضكرد ، پيغمبر هم همان رداء را بفاطمه داد تا به مادرش بدهد ، خديجه از ديدن رداء بسيار شادمان و مسرور گرديد وقتي هم كه از دنيا رفت پيغمبر او را غسل داد ، هنگام كفن كردن جبرئيل نازل شد و گفت خداوند سلام ميرساند و ميفرمايد كفن خديجه از جانب ما است ، كفني بحضور پيغمبر اكرم تقديم كرد ، حضرت خديجه را اول با رداي خويش كفن كرد و بعد با پارچه بهشتي در همان ايام مرض خديجه بود كه اسماء بنت عميس بعنوان عيادت بخدمتش آمد و خديجه را گريان ديد وقتي كه علت گريه را پرسيد ، گفت با اينكه شما بهترين زنان محسوب ميشوي و تمام اموالت را در راه خدا بخشيدي تو زوجه پيغمبري و برها بزبان خويش شما را ببهشت بشارت داده ، در عين حال گرياني ؟ فرمود علت گريه من اين است كه هر زني در شب زفاف احتياج به مادر دارد تا اسرار خود را باو بگويد و توسط او حوائج خويش را برآورد ، فاطمه من كوچك است ميترسم كسي نباشد كه متكفل كارها و احتياجات وي گردد .

 

اسماء در جواب گفت من با شما عهد ميكنم كه اگر بخواست خداوند تا آنوقت زنده باشم بجاي تو عهده دار كارهاي او شوم ،اسماء در جواب ميگويد چون شب زفاف حضرت فاطمه شد پيغمبر اكرم فرمود همه زنها خارج شوند و كسي اينجا نباشد ، همه رفتند و من تنها ماندم حضرت تا نگاهش بر من افتاد فرمود مگر نگفتم كسي نماند ، تو چرا مانده اي ، عرضكردم من با خديجه پيمان بسته ام كه چنين شبي بجاي او براي فاطمه مادري نمايم .

 

حضرت رسول ص با شنيدن اين حرف گريه كرد و فرمود تو را بخدا براي اينكار ايستاده اي ؟ عرضكردم آري ، آن جناب دست خويش را بسوي آسمان بلند نمود و درباره من دعا كرد / پند تاريخ نقل از شجره طوبي

پاداش تعليم مسائل مذهبى

 

زني خدمت حضرت صديقه اطهر ، فامه زهرا سلام الله عليها شرفياب شد و عرضكرد مادر پيري دارم كه راجع به نمازش چند سوال داشت ، مرا خدمت شما فرستاده تا بپرسم حضرت فاطمه س جواب سئوال او را داد ، مسئله دوم را پرسيد ، باز جواب داد ، ايضا پرسيد تا بالاخره ده مسئله عنوان كرد و جواب شنيد آن زن از كثرت و زيادي سئوال شرمنده شد عرضكرد ديگر شما را بزحمت نمي اندازم و بيشتر تصديع نميدهم حضرت فاطمه س فرمود هر چه ميخواهي بپرس ، اگر بكسي صدهزار دينار طلا بدهند كه بار سنگيني را ببالاي بامي ببرد با اين مزد زياد خيال ميكني بر او دشوار ميايد ؟ عرض كرد نه ، فرمود هر مسئله ايكه من جواب بدهم بيشتر از فاصله بين زمين و عرش كه پر از لولو باشد پاداشم ميدهند ، پس من از كسيكه بار سنگيني ميبرد شايسته ترم كه ناراحت شوم و دشوار بر من نيايد ، از پدرم پيغمبر اكرم ص شنيدم ميفرمود علماء شيعه ما روز قيامت كه محشور ميشوند هر يك از آنها را از خلعت هاي كرامت خدا باندازه علم و جديتش در راه ارشاد بندگان جايزه ميدهند بطوريكه به يكي از ايشان يك ميليون حله نور داده ميشود ثم ينادي منادي ربنا عزوجل ايها الكافلون لايتام آل محمد ص الناعشون لهم عند انقطاعهم عن آبائهم الذين هم ائمتهم هولاء تلامذ تكم الذين كفلتوهم و تعشتموهم ، فاخلعوا عليهم خلع العلوم في الدنيا فيخلعون عل كل واحد من اولئك الايتام علي قدر ما اخذ و اعنهم من العلوم حتي ان فيهم يعني في الايتام لمن يخلع عليه ماه الف خلعه .

 

آنگاه منادي ازطرف پروردگار ندا ميكند اي كسانيكه كفالت و سرپرستي يتيمان آل محمد را ميكرديد و هنگاميكه آنها دست رسي بپدرهاي خود يعني ائمه نداشتند ، نگهداري ميكرديد ، اينك شاگردان شما ، همان يتيمهائيكه عهده دار كفالت آنها بوديد در حضور شمايند ، از خلعت هاي علوم دنيا بانها بدهيد بهر يك از شاگردان باندازه ايكه علم آموخته خلعت ميدهند بطوريكه بعضي از آنها را تا صدهزار خلعت ميرسد .

 

بهمين طريق آن شاگردان نيز بشاگردانيكه باز از آنها آموخته اند خلقت ميدهند .

 

آنگاه خداوند خطاب ميكند و امير ميفرمايد علمائيكه كفالت ايتام را ميكردند ، هر مقدار از خلعت هاي خود را كه بشاگردان خويش داده اند برابرش بانها برگردانند ، وقتي مقداريكه بشاگردان داده اند تامين شد آنگاه همانقدر كه پيش از دادن بشاگردان داشتند خلعتها را دو برابر مينمايند ، همينطور آن شاگردانيكه بشاگردان خود خلعت داده اند نصيب و بهره آنها را نيز دو چندان ميكنند تا دو برابر از مقداريكه قبل از دادن بشاگردان داشتند دارا باشند در اين هنگام حضرت فاطمه س بان زن فرمود متوجه باش يك تار از اين خلعتهاي نوري هزار هزار برابر بهتر است از آنچه خورشيد بر او تابيده زمين قابل مقايسه نيستند ، چگونه ميشود بين اين دو فضيلت قائل شد ، با اينكه لذائذ و بهره هاي دنيا تمام مخلوط به آلام و ناراحتي ها است .

 

/ پند تاريخ جلد 5 صفحه 53 نقل از جزء 2 بحار صفحه 3

ايثار ـ حضرت ـ زهرا

 

درماه شوال سال پنجم هجرت ،جنگ خندق به پيش آمد، به پيامبرص خبررسيدكه بالغبرده هزارنفرازطوائف مختلف كفارباسازو برگ نظامي كافي ،براي سركوبي مسلمين به سوي مدينه مي آيند،پيامبرص بي درنگ بااصحاب مشورت كرد،دراين ميان سلمان پيشنهادحفرخندق رانموديعني در اطراف مدينه يادرخطمقدم جبهه سنگري عظيم كنده شود،ودشمن نتواندازآن عبور كرده وواردمدينه شود،رسول اكرم ص اين پيشنهادراپذيرفت ومسلمانان راگروه گروه كرد،وكندن هرقسمت ازسنگررابطورعادلانه بين گروههاتقسيم نمود،و شخص پيامبرص نيزدرميان يك گروه ،به كندن سنگرمشغول گرديد .

 

آنچه دراينجا جلب توجه مي كنداينكه مسلمانان براثرمحاصره مدينه ازناحيه دشمن ،ازنظر كمبودغذا،سخت به مضيغه افتادند .

 

حضرت رضاعليه السلام ازپدران خودنقل مي كندكه حضرت علي ع فرمودمادركندن سنگرهمراه رسول خداص بوديم ،ناگهان فاطمه زهراع آمدوپاره اي ازيك نان راآوردوبه پيامبرص داد،پيامبرص فرموداين چيست ؟ .

 

حضرت زهراع عرض كرديك قرص نان براي حسن وحسين ،پختم ، وازآن ،اين مقداررابراي شماآوردم .

 

پيامبرص فرمود"اماانه اول طعام دخل فم ابيك مندثلاث "بدانكه اين مقدارنان ،نخستين غذائي است كه پس از سه روزگرسنگي دردهان پدرت قرارمي گيرد

از-حرف - تا-عمل

 

مردي به همسرش گفت بحضورحضرت زهراس برووازقول من به آنحضرت بگومن ازشيعيان شماهستم آياشماقبول داريدكه من ازشيعيان شماهستم ؟ همسراوبه حضورفاطمه س آمدوپيام شوهرش راابلاغكردفاطمه س به اوفرمود بشوهرت بگوان كنت تعمل بماامرناك وتنتهي عمازجرناك فانت من شيعتناوالا فلا .

 

اگرتوآنچه راكه ماكرده ايم انجام ميدهي وازآنچه نهي نموده ايم بجانمي آوري پس ازشيعيان ماهستي وگرنه ازشيعيان مانيستي .

 

همسرنزدشوهرش آمدو گفتارحضرت زهراس رابه اوابلاغكردشوهراوازاين پاسخ محزون گرديدوآه و ناله اش بلندشدوميگفت واي برمن كيست كه به گناه آلوده نباشدبنابراين اگرمن ازگناه پاك نگردم شيعه نيستم ووقتي كه شيعه نبودم جاودانه دردوزخ خواهم ماندواي برمن چه خاكي برسرم كنم .

 

همس اووقتي كه اوراآنگونه آشفته ونگران ديدبحضورحضرت زهراس آمدوجريان رابه عرض اورسانيد .

 

حضرت رزهراس به آن بانوفرمودبشوهرت بگوچنين يست كه توتصورميكني شيعيان مااز افرادنيك اهل بهشت هستندولي اگرگناهكارباشندبراثربلاهاوگرفتاريهاكه به سوي آنهارومياوردوصدماتيكه درصحراي محشردرروزقيامت ويادرطبقه اعلاي دوزخ مي بينندگناهانشان ريخته ميشودوآنهاازگناهان پاك ميگردندوسپس آنهارانجات ميدهيم وبسوي بهشت ميبريم .

 

/عوالم العلوم بحراني ص 620

جنگ -احد

 

سال سوم هجرت بودبين سپاه اسلام وسپاه كفردركنار كوه احدنزديك مدينه جنگ بسيارسختي درگرفت كه به جنگ احدمعروف گرديد دراين جنگ هفتادنفرازمسلمين بشهادت رسيدندوبسياري مجروح گرديدند .

 

يكي از مجروحين شخص پيامبراسلام ص بوددندانهاي جلوآنحضرت شكست وآنچنانبه اوضربه زدندكه كلاه خودآهنين كه درسرش بودخردشد .

 

بعدازجنگ وقتي پيامبرص به مدينه برگشت فطمه زهراع به استقبال پدررفت آب حاضركردوخون سروصورت پيامبرص راشست امام علي ع باسپرخودآب مياوردوفاطمه س رادرشستن خون بدن پيامبرص كمك ميكردفاطمه هنگام شستن دريافت كه خون ازبدن پيامبرص قطع نميشودوهرچه آب ميريزدجلوريزش خون رانميگيردبلكه برآن ميافزايدقطعه حصيري آوردوآن راسوزاندوخاكسترش راروي بريدگيهاي بدن پيامبرص ريخت آنگاه خون بندآمد .

 

/اقتباس ازمجمع البيان چ 2ص 520

غصب -فدك

 

ابن ابي الحديدمعتزلي كه ازعلماي معروف وبرجسته اهل تسنن است ميگويد:من ازاستادم علي بن فارقي مدرس مدرسه بغدادپرسيدم آيافاطمه ع ازادعاي مالكيت فدك راست ميگفت ؟گفت : آري .

 

گفتم :پس چراخليفه اول فدك رابه اونداددرحالي كه فاطمه ع نزداو راستگوبود؟اولبخندي زدوكلام زيباولطيف گونه اي گفت درحالي كه اوهرگز عادت بشوخي نداشت گفت :اگرابوبكرفدك رابه مجردادعاي فاطمه ع به اوميداد فردابسراغش ميامدوادعاي خلافت براي همسرش ميكردووي راازمقامش كنار ميزدواوهيچگونه عذرودفاعي ازخودنداشت زيرابادادن فدك پذيرفته بودكه فاطمه ع هرچه راادعاكندراست ميگويدونيازي به بينه وگواه ندارد .

 

سپس ابي ابي الحديدميافزايد:اين يك واقعيت است هرچنداستادآنررابعنوان مزاح مطرح كرد .

 

/شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديدچ 4ص

 

78مطابق نقل كتاب حضرت زهراع وماجراي غم انگيزفدك ص 33

دستور-عمربن عبدالعزيز

 

عمربن عبدالعزيزهشتمين خليفه اموي از مردان نيكنام ونيك سرشت درميان خلفاي جوربني اميه است اووقتي زمام امور خلافت رابدست گرفت كارهاي مهمي انجام دادكه ازجمله ممنوع كردن سب ناسزاگوئي بعلي ع وردفدك به صاحبانش فرزندان فاطمه عليهاسلام بوددرمورد ردفدك درتاريخ آمده :اونامه اي به فرماندارش عمروبن حزم نوشت كه فدك را به فرزندان فاطمه ع بازگردان .

 

فرماندارپس ازاطلاع ازمضمون نامه درپاسخ نوشت :فرزندان فاطمه زهراس بسيارندوباطوائف زيادي ازدواج كرده اندبه كدام گروه بازگردانم ؟ .

 

عمربن عبدالعزيزخشمناك شدونامه تندي به اين مضمون درپاسخ فرماندارمدينه نوشت :امابعد:هرگچاه من درضمن نامه اي بتودستور دهم گوسفندي ذبح كن توفورا"درپاسخ خواهي نوشت آيابي شاخ باشدياشاخدار؟ اگربنويسم گاوي راذبح كن ميپرسي رنگ آن چگونه باشد؟هنگامي كه اين نامه من بتورسيدفورا"فدك رابين فرزندان فاطمه ع ازعلي ع تقسيم كن .

 

/فتوح البلدان بلاذري ص 38

 

مطابق نقل كتاب حضرت زهراع وماجراي غم انگيزفدك ص 38

رؤياي -صادق

 

حدودچهل سال قبل دركرمان يكي ازعلماي وارسته ومتعهدبنام آيت الله ميرزامحمدرضاكرماني متوفي 1328شمسي زندگي ميكرددرآن زمان در كرمان بازارفرقه ضاليه شيخيه رواج داشت .

 

آيت الله كرماني واعظمحقق آن زمان مرحوم سيديحيي يزدي رابه كرمان دعوت كردتاباوعظوارشادخودمردم رااز انحرافات وگمراهيهاي شيخيه آگاه كندودرنتيجه جلوگسترش آنهارابگيرد .

 

مرحوم سيديحيي واعظيزدي اين دعوت راپذيرفت وبه كرمان رفت ومردم رامتو جه انحرافات آنهانمودوباافشاگري خوداينگروه ضاله رارسواساخت بطوري كه تصميم گرفتندبانيرنگي مخفيانه اورابقتل برسانندآن نيرنگ مخفيانه اين بود شخصي ازآنهابعنوان ناشناس ازاودعوت كردكه فلان ساعت به فلان محله وفلان خانه براي منبررفتن برود .

 

اوقبول كردودعوت كننده باعده اي بخدمت سيد يحيي واعظآمده واورابااحترام بعنوان روضه خواني بردندولي بعدمعلوم شدكه ايشان رابخارج شهربه باغي برده وازمنبروروضه خبري نيست اوكم كم احساس خطركردوخودرادردام مرگ شيخيه ديدآن هم درجائي كه هيچكس ازوضع او مطلع نبود .

 

سيديحيي واعظدرآن حال به جده خودحضرت زهراعليهاسلام متوسل گرديدگويانمازاستغاثه به آنحضرت راخواندودرسجده نمازگفت يامولاتي يا فاطمه اغيثيني اي سرورمن اي فاطمه به من پناه بده وبه فريادم برس .

 

خطرلحظه به لحظه نزديك ميشدسيديحيي ديدگروه دشمن به اونزديك شدندوخودراآماده كرده اندوچيزي نمانده است كه به اوحمله كرده واوراقطعه قطعه نمايند .

 

در اين لحظه حساس ناگهان غرش تكبيروفريادمردم راشنيدكه باغرامحاصره كرده اندوازديوارواردباغشدندوباحمله به گروه شيخيهاآنهاراتاروماركردند ومرحوم سيديحيي رانجات داده وبااحترام همراه خوددركنارحضرت آيت الله ميرزامحمدرضاكرماني به شهرومنزل آيت الله كرماني بردند .

 

سيديحيي واعظاز آيت الله كرماني پرسيدشماازكجامطلع شديدكه من درخطرنيرنگ مخفيانه شيخيه قرارگرفته ام وآمديدومراازخطرحتمي نجات داديد؟آيت الله كرماني فرمود من درعالم خواب حضرت صديقه طاهره زهراي اطهرع راديدم به من فرمودشيخ محمد رضافورا"خودت رابه پسرم سيديحيي برسان واورانجات بده كه اگرديركني كشته خواهدشد .

 

گنجينه دانشمندان ج 1ص 241 .

 

ناگفته نماندكه مرقدشريف مرحوم آيت الله كرماني دركنارمسجدصاحب الزمان كرمان واقع شده وداراي بقعه وبارگاه مجلل بوده ومزارهرروزه بسياري ازشيفتگان حق است . ارزش -تقوا

 

مردي به همسرش گفت :به حضورحضرت زهراس برووازقول من به آنحضرت بگو:من از شيعيان شماهستم ،آياشماقبول داريدكه من ازشيعيان شماهستم ؟!هسمراوبه حضورفاطمه س آمدوپيام شوهرش راابلاغكرد،فاطمه س به اوفرمود:به شوهرت بگو:"ان كنت تعمل بماامرناك وتنتهي عمازجرناك فانت من شيعتنا والافلا .

 

اگرتوآنچه راكه ماكرده ايم انجام مي دهي وازآنچه نهي نموده ايم بجانمي آوري ،پس ازشيعيان ماهستي وگرنه ازشيعيان مانيستي .

 

همسرنزدشوهرش آمدوگفتارحضرت زهراس رابه اوابلاغكرد،شوهرازاين پاسخ ،محزون گرديد،وآه وناله اش بلندشدومي گفت :اوي برمن ،كيست كه به گناه آلوده نباشد،بنابراين اگرمن ازگناه پاك نگردم ،شيعه نيستم ،و وقتي كه شيعه نبودم ،جاودانه دردوزخ خواهم بود،واي برمن چه خاكي برسرم كنم ؟ ...

 

همسراوقتي كه اوراآن گونه آشفته ونگران ديد،به حضورحضرت زهراس آمده وجريان رابه عرض اورسانيد .

 

حضرت زهراس به آن بانوفرمود:به شوهرت بگو:چنين نيست كه توتصورمي كني ،شيعيان ماازافرادنيك اهل بهشت هستند،ولي اگرگنهكارباشند،براثربلاهاوگرفتاريهاكه به سوي آنهارو مي آورد،وصدماتي كه درصحراي محشر،درروزقيامت وبادرطبقه اعلاي دوزخ مي بينندگناهانشان ريخته مي شودوآنهاازگناهان پاك مي گردندوسپس آنهارا نجات مي دهيم وبه سوي بهشت مي بريم .

 

/عوالم العلوم بحراني ص 620 .


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

درباره : حضرت زهرا (س) , ,
PostRateBlock
امتیاز : نتیجه : امتیاز توسط نفر مجموع امتیاز :

/endPostRateBlock
OnlyMorePostBlock
نمایش این کد فقط در ادامه مطلب
/endOnlyMorePostBlock
برچسب ها : <-TagName-> ,
بازدید :
تاریخ : شنبه 16 مهر 1390برچسب:, زمان : 16:49 | نویسنده : رشیدی | لینک ثابت | (نظر)
RelatedPostsBlock /endRelatedPostsBlock

آخرین مطالب ارسالی

CommentBlock

ارسال برای این مطلب

این توسط [Comment_Author] در تاریخ [Comment_Date] و [Comment_Time] دقیقه ارسال شده است

[Comment_Gavator]

[Comment_Content]


[Comment_Form] [Comment_Page]
/endCommentBlock
BlockDown /endBlockDown

صفحات سایت

تعداد صفحات : <-BlogPageCount->
<-BlogPage->